در گذر زمان، بازارهای قدیمی تهران حکایتها و ضربالمثلهای فراوانی را به یادگار گذاشتهاند. یکی از این بازارها، بازار علوفهفروشان در چهارراه مولوی است که نصرالله حدادی، پژوهشگر تاریخ تهران، روایت جالبی از آن نقل میکند. پیش از فراگیری خودرو، حمل و نقل در تهران به دوش حیواناتی چون الاغ، قاطر و اسب بود. این امر سبب پیدایش بازارهایی شد که به نیازهای این حیوانات میپرداختند. بازار علوفه، مکانی بود که در آن، همه چیز از تهیهی زین و افسار تا خرید و فروش حیوان و خوراک آنها انجام میشد.
در این بازار، علاوه بر فروشندگان درستکار، افرادی سودجو نیز بودند که از سادگی روستاییان سوءاستفاده میکردند. کشاورزان علوفه را به این بازار میآوردند تا به فروش برسانند. حدادی شرح میدهد که چگونه برخی از علوفهفروشان با ترازوهای بزرگ و ترفندهای مختلف، مقدار علوفه را کم میشمردند و با بهانههای مختلف مانند وزن تور یا کیفیت نامناسب علوفه، قیمت را پایین میآوردند و در نهایت روستاییان را با بدهی روانه خانه میکردند.
شیوهی کلاهبرداری این افراد به قدری رایج بود که ضربالمثل «گیر علاف افتادم» به معنای گرفتار شدن به دست فردی نیرنگباز و متقلب در اذهان مردم جا افتاد. هنوز هم کوچهای با نام بازار علوفه در همان محل، در چهارراه مولوی، وجود دارد که یادآور این خاطرات قدیمی است. این روایت، تصویر روشنی از چالشها و حیلهگریهای موجود در بازارهای قدیمی و شیوهی زندگی در تهران قدیم ارائه میدهد.